بی شعور خودتی.
بدترین چیز بعد از اینکه با یکی شوخی میکنی، این ئه که بگی:« شوخی کردما». این یعنی تو شعور نداری بفهمی شوخی کردهم.
بدترین چیز بعد از اینکه با یکی شوخی میکنی، این ئه که بگی:« شوخی کردما». این یعنی تو شعور نداری بفهمی شوخی کردهم.
جناب آقای یغلوی. درگذشت جنابعالی را تسلیت عرض مینماییم.
واقعن این اس.ام.اس نویسهای ما امروز محشر عمل کردن. دو ساعت از زمینلرزه نگذشته بود که حدود ده تا اس.ام.اس دربارهی ارتباط تدفین مرجع تازه درگذشته، با زلزلهی قم، از اینور و اونور اومدهبود.
همهی ما موقعی که میخوابیم، در واقع برای یک ماموریت مهم فرازمینی اعزام میشیم. ما کهکشان رو نجات میدیم و بیگانگان فضایی رو از بین میبریم هرشب. و هرشب عاشق شاهزادهی یکی از سیارهها میشیم و قبل از اینکه بهش بگیم که دوستش داریم...ساعت زنگ میزنه و از خواب بیدار میشیم. و اون موقع با خودمون گیج میزنیم که :«هی...من یه خواب عجیب دیدم...اما...نه...یادم نمیآد.»
این برنامهی هرشب ماست.
- «تعطیلات آخر هفته رو چیکار میکنی؟»
- « میرم اضافهکاری.»
یارو هر چرت و پرتی که لایق خودش و جد و آبادش ئه به آدم میگه، بعد آخرش درمیآد که: « شوخی کردما...ما خیلی دوستت داریم.»
حالا منم دارم براش.
برترین و بهیادماندنیترین ترانهی تاریخ New Port Jazz .و یکی از بهیادماندنیترین ترانههای تاریخ موسیقی. ترانهی «چه جهان شگفتی» را باید بشنوید تا درک کنید چرا میگویم یکی از بهترین ترانههاییست که در همهی زندگی شنیدهام. صدای زمخت اما گرم و پدرانهی لوییز آرمسترانگ، جوری گوش آدم را مینوازد که انگار آرمسترانگ خودِ خودِ خداست. خودِ آن کسی که این جهان شگفت را آفریدهاست. مدتها بود میخواستم متن ترانه را با ترجمهی (طبق معمول) دست و پا شکستهی خودم اینجا بگذارم. حالا این فرصت دست داده. از بد بودن ترجمه پیشاپیش پوزش میخواهم.
آهنگ را بشنوید
I see trees of green, red roses too
I see them bloom for me and you
And I think to myself what a wonderful world.
I see skies of blue and clouds of white
The bright blessed day, the dark sacred night
And I think to myself what a wonderful world.
The colors of the rainbow so pretty in the sky
Are also on the faces of people going by
I see friends shaking hands saying how do you do
They're really saying I love you.
I hear babies crying, I watch them grow
They'll learn much more than I'll never know
And I think to myself what a wonderful world
Yes I think to myself what a wonderful world
من درختانی سبز میبینم
رزهایی سرخ را هم، که میبینم برای من و تو میشکفند.
و با خود میاندیشم، چه جهان شگفتی.
آسمانهایی آبی میبینم و ابرهایی سپید
خجسته روزی درخشان و فرخنده شبی تاریک
و با خود میاندیشم، چه جهان شگفتی.
رنگهای رنگینکمان، چه زیبا در آسمان و چه زیبا برچهرهی مردمان.
یارانی را میبینم که با هم دست میدهند و خوش و بش میکنند
و از ته قلب به هم میگویند «دوستت دارم».
گریهی کودکان را میشنوم و بزرگشدنشان را میبینم
که بسیار بیش از آنچه هرگز نخواهم دانست، خواهند آموخت.
و با خود میاندیشم، چه چهان شگفتی
و با خود میاندیشم، چه جهان شگفتی.
مرتبط:
دربارهی لوییز آرمسترانگ (انگلیسی).
«آقایون سلام...من چشم امیدم به شماست...شوهرم رو هفت ماه پیش از دست دادهم. کرایهی خونه نداریم. چشم امیدم اول به خدا بعد به شماست.»
[زن نگاهش را در کابین مترو میچرخاند.یکی دوتا پنجاه تومانی و صدتومانی، دستهبهدست، به دستش میرسند و او بلند بلند دعای خیر میکند.چادر سیاه نخنما و پارهپورهاش را روی زمین میکشد و راه میافتد طرف کابین بعدی. همهی مردها نگاهش میکنند]
(دوشنبه.21خرداد.حدود هشت شب. در فاصلهی میان ایستگاه میدان اعدام تا توپخانهی متروی تهران)
- من اصلن دوست نداشتم یه ساعت دیواری بودم...یا ساعت رومیزی. به نظرم خیلی وحشتناک ئه که آدم یه ساعت دیواری یا رومیزی باشه...ولی بدم نمیاومد ساعت مچی باشم.
- مرتیکهی هیز.
-ببین پسرم اگه معدل این ثلثت بالای هیجده بشه اون کانالای بیتربیتیی ماهواره رو برات باز میکنم.
-نمیتونی...رمزشو عوض کردهم.
- میگن تو آبادان سونامی اومده.
- کار خودشون ئه بیشرفا...میخوان مردم حواسشون به بنزین نباشه.
- نکنه دیونه شدی؟
- نه...اتفاقن تازه سرعقل اومدهم.
[توی هشتهزارتا فیلم این دیالوگو شنیدهم]
مادرم تعریف میکنه که توی بچگی، پدرش اجازه نمیداده برن سینما. یه چندماهی مادرم پیله میکنه و گیر میده و بچهی خوبی میشه و خلاصه به همهی راههایی که یه بچه برای رسیدن به خواستههاش داره، متوسل میشه تا بالاخره پدربزرگ موافقت میکنه یه روز مادربزرگ، مادرم رو ببره سینما. روز موعود مادرم به سینما زنگ میزنه تا سآنسهاشو بپرسه. یارو سینماییه میگه تا یک هفته تعطیل ئه. مادرم شاکی میشه و میپرسه چرا؟ میگن به علت فوت آیتا... بروجردی سینما تعطیل ئه.
-[بعد از مراسم تدفین و در یک حالت جوگیرانه]: اون خدابیامرز کار ناتمومی نداشت؟
-چرا...زندگیش.
والا از امروز صبح که دعوت آقا بهزاد عبدی، برای شرکت توی بازیی تاثیرگذارترینها رو دیدم، هرچی به خودم پیچیدم دیدم عین بز از هر اتفاق کوچیک و بزرگی توی زندگیم بالاخره یه تاثیری گرفتهم. چنان موجود قر و قاطیای شدهم که خودمم نمیدونم تاثیرگذارترین آدم یا اتفاق یا هرچی توی زندگیم چی بوده. به هر حال این بازی رو پاس میدم به افراد ذیل که احتمالن بهتر از من میتونن تاثیرگذارترینها رو تشخیص بدن.
علیرضا از مارمولی
سارا از یه پاکت فکر
مانی از پادراز
آذین از لحظه
مردی که آنجا نبود از زندهبهگور
صاحاب حرف زیادی
لیلی از بربادرفته
و همهی بچههای چراگاه (جعفر،مجتبا و مسعود).
شیرینکاریی تنی چند از بچههای نیک روزگار.
(توضیح: در اصطلاح سینما، به این شیوه عکس، «حقهی بصری» میگویند. یکجور استفاده از خطای دید.)
اگه بمیری این روزا
همون که خیلی عزیزه
خیلی دوسِت داشته باشه
یکی دو روز اشک میریزه
اون که دیگه عاشقت ئه
یه هفته مشکی میپوشه
بعدم تو رو یادش میره
با یکی دیگه میجوشه
اگه بمیری این روزا
کک کسی نمیگزه
کسی واسه مراسمت
حلوای مفت نمیپزه
کسی به پات نمیشینه
کسی به پات نمیمونه
بعد دو سال هیشکی واسهت
فاتحه هم نمی خونه
اون وقتا تا یکی میمرد
از گریه بود صورتا خیس
حالا هزار تا میمیرن
عین خیال هیشکی نیست
اون وقتا تا یکی میمرد
از گریه بود صورتا خیس
حالا هزار تا میمیرن
عین خیال هیشکی نیست
اگه بمیری این روزا این روزا
کک کسی نمیگزه نمیگزه
کسی واسه مراسمت
حلوای مفت نمیپزه
کسی به پات نمیشینه
کسی به پات نمیمونه
بعد دو سال هیشکی واسهت
فاتحه هم نمیخونه
تا زندهای و محتاجی
محبت همه کم ئه
همچین که یکی میمیره
عزیز میشه واسه همه
تا زندهای و محتاجی
محبت همه کم ئه
همچین که یکی میمیره
عزیز میشه واسه همه
***
شعر و آواز: شاهکار بینش پژوه
متن برگرفته از سایت ایران ترانه.
به این آهنگ در ایران ترانه گوش دهید.
-این پسر داییت که خیلی بچهی گلی ئه...چرا باهاش رفیق نمیشی؟
-آخه نمیتونم بهش فحش عمه بدهم...سخت ئه...
امروز روی دیوار دیدم برایان تریسی که این کتاب قورباغه رو بخور رو نوشته قرار ئه بیاد تو اریکهی ایرانیان سخنرانی کنه. حسابشو بکن برای یه جلسه سخنرانی 380هزار تومن ورودیه تعیین کرده بودن. اون قضیههه بود که میگفتن از یه یارویی پرسیدن چهجوری پولدار شدی؟ گفت:«یه کتاب نوشتم با نام چگونه پولدار شویم، مردم اینو خریدن پولدار شدم.»
پیوست: حالا خوب ئه کل قضیه کلاهبرداری باشه و عین این فیلمنامههایی که از الگوی جابهجایی استفاده میکنن، یه بابایی رو شبیه برایان تریسی گیر آوردن بیاد حرف بزنه. هرچند خود تریسی هم فقط زر میزنه.
« برق ورزشگاه اهواز رفته...نوار بازیی سایپا هم توی ترافیک اتوبان کرج گیر کرده.»
تازه این برنامهی نود ئه که خب خیلی به روز ئه و از این حرفا...