- ...بعد...شغل شریفتون؟
- روشنفکر هستم.
- بله...بعد...دقیقن اون فعالیتی که انجام میدین چی ئه؟
- ببین... میشینم اینجا هرروز...خب...بعد فکر میکنم که لامپ کدوم یکی از دخترای کافه رو میتونم روشن کنم.
- آهان میشه یه مقدار بیشتر درمورد کارتون برای بینندگان ما توضیح بدین؟
- ببین مثلن اون...اون دختره رو نیگا کن...اون ته نشسته...تنهاست...
- کدوم اون مانتو جینه یا...
- نه نه...اون...نشسته داره مارم نیگا میکنه...
- دقیقن اون یا اون یکی که یه پسره هم باهاش ئه...؟
- نه دیگه اون دوست پسر داره تایم میبره ...یه مانتوی سادهای هم پوشیده.
- خب....؟
- ببین مثلن میشینم به این فکر میکنم یه پلَن بریزم با دختره بحث کنم اولش یه بحث سنگین...بعدشم فروید و خلاصه هفتهی بعد دیگه لامپه روشن شده باشه.
- آهان...محمود جون دوربینو خاموش کن...ببین...اون خواهر کوچیکه مه...گفته بود میخواد فیلمبرداری تماشا کنه امروز آوردمش...
- اِ ؟ خب...ببین تو انگار اصلن روشنفکر نیستیا...
- چرا... ولی یه کوچولو بیا پشت صحنهی سینما رو هم نشونت بدم.